محل تبلیغات شما
در شبانگاه زمان دل من سرد شده توی این شهر غریب کوچه ی درد شده دل من غمگین است از فراق،از هجران از غم یار دل من میگرد گاه از غصه دیرینه ی درد گاه از عالم سرد گاه از کوچه ی تار گاهی از عصیان لیک ای یار شفیق تو بتاب تو مرو از بر من تو شفق را گم کن تو برو سوی فلق تو بتاب از افق عصر بلندای امید روی این دشت سپید روی این قایق گم گشته در آب روی این دیر خراب تو بتاب، تو مرو از بر من چشم مبند از نگهم تو کز راه روی دگر سوی غروب من دگر نشناسم نور کجاست طلع فجر صفاست

چرا اینجوری شدم؟؟

شعر مورد علاقم:)...!

تو ,روی ,گاه ,ی ,دل ,بتاب ,گاه از ,دل من ,روی این ,ی درد ,کوچه ی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دلنوشته های یه دختر پاییزی medical translate@ یادداشتهای سید محمدحسن جواهری